حسنا بانوحسنا بانو، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

شکوفا خواهم شد... در بهار!

ساکتخب معلومه که خدا خیلی مراقب نینی ها هست

از عوارض واکسن 4 ماهگی

اوه اوه چه قدر از آخرین حضور گرم من و جوجو در  اینترنت میگذره انگیزه مجدد ما سوتی بزرگی بود که امروز دادیم.خاله مریم رو خونمون دعوت کردیم اما یادمون رفت خودمون بریم خونه! واقعا که خیلی کار زشتی بود.بنده خدا دهن روزه تو این گرما .... وای فکرش هم شرمنده ام میکنه.  واقعا متاسفم خاله آخه دیروز واکسن 4 ماهگی حسنا گلی رو تو پاستور زدیم.برخلاف واکسن 2 ماهگی که خواب رفتیم تو اتاق ، خواب هم اومدیم بیرون؛ این بار حسنا خانوم از خجالتمون در اومد. طفلی دخترم این قدر ناله کرد تا صبح که خودشم دیگه حال نداشت ادامه بده  خب منم غافلگیر شده بودم... البته همش تقصیر عمه بود.مامانی که عذرش موجه ه. داشت پشت در اتاق گریه میکرد(مثل واکسن ...
30 تير 1392

قربون نینی خوش عکس مامان

خدایاا خدایا لطفا به همه اونهایی که نینی دوست دارن,اول یه نینی همه چی تموم هدیه کن بعد هم بی زحمت یه دوربین که حتی از خمیازه های نینی تو شکمشون هم فیلم بگیرن!
10 اسفند 1391

اول متر کن بعد بخر

عجب آدمایی پیدا میشن ها.  از زمان خرید جهاز،عادتم شده که همیشه یه "متر" همراهم باشه! اون روز هم همراهم بودا اما حوصله ام نشد اندازه بگیرم(البته بیشتر روم نشد!) تشکی که برای تخت جوجو گرفتیم ،از شرکت محترم تن آسای ،به جای اینکه ٧٠ *١٣٥ باشه ٦٨ *١٢٦ هست.این چند سانت کم بودن طول و عرض تشک را دست کم نگیرید.چون باعث میشه تشک خیلی زودتر خراب بشه. از اون جالب تر، چند دست لباس عاشور خریدیم که مثلا شلوار سایز٣ از ٢ کوچیک تر بود!  
6 اسفند 1391

تخت چپونی

هرجور حساب کردیم تخت و کمد دخمرمون فقط تو اتاق ما دوتاییش جا میشد و نشد که ما اتاق نینی داشته باشیم! همه چیز بجز تختمون رو به طور مساوی در اتاق مطالعه،بالکن، پذیرایی،آشپزخونه و حتی خونه مامان بزرگ توزیع کردیم تابالاخره سرویس سرکار  بانو جا شد! لذا به کلیه دوستان مترصد به امر خرید کلیه لوازم موسوم به سیسمونی پیشنهاد میکنم اول فکر جاتو بکن، بعدا خرج پزت کن! مثلا اگه ما به حرف مامان بزرگ گوش داده بودیم و تخت کنار مادر هم خریده بودیم رسما خبطی بود بس عظیم و احتمالا باید میذاشتیمش جای یخچال! . ...
6 اسفند 1391

ان شاالله عاقبت به خیر باشه

رفته بودیم مهمانی.یکی از آشناهامون یه آقا رضا داره که  یه نمه سندروم دانیه .دور از جون همه، همسن های خودمونه.همین طوری که ملت سلام و احوالپرسی می کردن ، یکی پرسید تو راهیتون دختره یا پسر؟ مامان آقا رضا پیش دستی کرد و گفت دختر پسرش مهم نیس، ان شاالله عاقبت به خیر باشه . همون موقع یکی دیگه که سن و سالش از همه هم بالاتر بود گفت آره دختر و پسرش که مهم نیس، ان شا الله فقط سالم باشه .   یهو دیدم  مامان آقا رضا عقب عقب رفت و نشست رو صندلی و دیگه هیچ نگفت. یه کم گذشت. رفتم پیشش نشستم. یه دفعه گفت خب راست میگه اما منم وقتی میگن "بچه هرچی میخواد باشه فقط سالم باشه"، کم ناراحت نمیشم. هرچی فکر کردم چی میتونم بگم که یه نمه ماست مالی...
3 اسفند 1391
1