از عوارض واکسن 4 ماهگی
اوه اوه چه قدر از آخرین حضور گرم من و جوجو در اینترنت میگذره
انگیزه مجدد ما سوتی بزرگی بود که امروز دادیم.خاله مریم رو خونمون دعوت کردیم اما یادمون رفت خودمون بریم خونه! واقعا که خیلی کار زشتی بود.بنده خدا دهن روزه تو این گرما .... وای فکرش هم شرمنده ام میکنه. واقعا متاسفم خاله
آخه دیروز واکسن 4 ماهگی حسنا گلی رو تو پاستور زدیم.برخلاف واکسن 2 ماهگی که خواب رفتیم تو اتاق ، خواب هم اومدیم بیرون؛ این بار حسنا خانوم از خجالتمون در اومد. طفلی دخترم این قدر ناله کرد تا صبح که خودشم دیگه حال نداشت ادامه بده خب منم غافلگیر شده بودم...
البته همش تقصیر عمه بود.مامانی که عذرش موجه ه. داشت پشت در اتاق گریه میکرد(مثل واکسن نوبت اول!) اما بچه ام انتظار نداشت بابایی پاشو محکم بگیره تا آقا دکتر با اون خشانت امپول بزنه. آخه سری قبل عمه جونش این کارو کرد چون بابایی دستش میلرزید اما این بار عمه پیچوندمون
خدایی عمه چه طوری دلت اومد؟؟؟